عسل خود شیرین ما

آقا داداش ما دیگه باید بره مهد کودک و الان میره پیش یک خیلی خوشحاله  خودش صبح ها بیدار میشه و آماده میشه که میخوام برم مهد ! اینم عکسهای دادشم اینم قهر داداش گلم!!!!!     ...

تولد داداشیم شهریور ماه بود ولی ما جشنش رو تازه گرفتیم آخه  منتظر مامان اینا بودیم که بیان مشهد و اینجا تولدش رو بگیریم چون ابوافضل میرفت مدرسه و آبجی نمیتونست بره گناباد تازه خودمم کلاسهای دانشگاهم شروع شده بود واسه این مامان اینا اومدن مشهد هم زیارت و هم ما رو ببینند.خیلی خوش  گذشت مامان بابا مشهد بودن و همه دورهم بودیم و داداشیمم از روزی که اومد  همش منتظر بود که کی میخوایم تولد براش بگیریم ! داداش گلم تولدت مبارک آبجی جان امیدوارم مامان و بابا سالهای سال سرزنده و سلامت باشند و تو هم در تمام مراحل زندگیت کنار اونا موفق باشی! کادو بابایی کادو مامانی کادو آبجی اکرم و آبجی اعظم (خودم ) ...